English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2268 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To swim against the current. U بر خلاف جریان آب شنا کردن
to buck the trend <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
to strive against the stream <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
to swim against the tide <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vortex ring state U حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
inverts U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
commit a minor offence U خلاف کردن
marking current U جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
to rise up against someone [something] U شورش کردن بر خلاف
to offend against any one U به کسی خلاف کردن
overpersuade U کسی را بر خلاف میلش به کردن کاری وادار کردن
crossest U خلاف میل کسی رفتار کردن
cross U خلاف میل کسی رفتار کردن
crosses U خلاف میل کسی رفتار کردن
crosser U خلاف میل کسی رفتار کردن
leakage current U جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
flowed U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver U گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flow U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull U وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit U جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
current U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
currents U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
amps U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne U ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor U مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor U گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
induction current U جریان القاء شده جریان تحریک
constant current U جریان مستقیم جریان ثابت باطری
counter current U جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
misdoing U خلاف
offence U خلاف
trespassing U خلاف
offenses U خلاف
misdeed U خلاف
misdemeanor U خلاف
misdeeds U خلاف
trespassed U خلاف
trespass U خلاف
perverse U خلاف بد
contrary to U بر خلاف
delict U خلاف
minor offence U خلاف
offense,etc U خلاف
trespasses U خلاف
misconduct U خلاف
petty offence U خلاف
switches U جریان را عوض کردن
switch U جریان را عوض کردن
switched U جریان را عوض کردن
flow U جریان جاری کردن
flowed U جریان جاری کردن
flows U جریان جاری کردن
runoff coefficient U ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number U این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
three phase current U جریان سه فاز جریان دوار
current compensation U کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
parasitic current U جریان نشتی جریان خارجی
current flow U سیلان جریان فلوی جریان
contra flow U خلاف جهت
reversed U خلاف جهت
reverses U خلاف جهت
reversing U خلاف جهت
illogic U خلاف منطق
opposit U در خلاف جهت
contradiction U خلاف گویی
police court U دادگاه خلاف
anticlimactic U خلاف انتظاری
police court U محکمه خلاف
contradictions U خلاف گویی
immoral U خلاف اخلاق
immorally U بر خلاف اخلاق
reverse U خلاف جهت
offender U خلاف کار
unconventional U خلاف عرف
trumped up U خلاف واقع
irregular U خلاف قاعده
court of minor offence U محکمه خلاف
court of petty offences U محکمه خلاف
trumped-up U خلاف واقع
anomalies U خلاف قاعده
contrary to nature U بر خلاف طبیعت
anomaly U خلاف قاعده
unlawful U خلاف شرع
inadvisability U خلاف مصلحت
offenders U خلاف کار
untrue U خلاف واقع
unconscionable U خلاف وجدان
contrary U مقابل خلاف
anomalous U خلاف قاعده
fouler U خلاف طوفانی
missatement U خلاف گویی
misconduct U خلاف کاری
fouled U خلاف طوفانی
foul U خلاف طوفانی
misprision U خلاف کاری
guilty of a minor offence U خلاف کار
untruthful U خلاف حقیقت
foulest U خلاف طوفانی
abnonmally U بر خلاف قاعده
impolicy U خلاف مصلحت
malversation U اختلاس خلاف
fouls U خلاف طوفانی
grid current limiting U محدود کردن جریان شبکه
reflow U فروکش کردن جریان مجدد
flumming U تنگ کردن مقطع جریان اب
offends U مرتکب خلاف شدن
inequity U خلاف موازین انصاف
malfeasance U کار خلاف قانون
unscientific U خلاف موازین علمی
irregular act U عمل خلاف رویه
offended U مرتکب خلاف شدن
heterotaxy U ترتیب خلاف قاعده
heterotaxis U ترتیب خلاف قاعده
hackers U شخص خلاف کار
offend U مرتکب خلاف شدن
untruth U خلاف حقیقت کذب
inequities U خلاف موازین انصاف
illegality U کار خلاف قانون
counterclockwise U در خلاف عقربههای ساعت
hacker U شخص خلاف کار
unnaturally U بر خلاف اصول طبیعت
unnatural U بر خلاف اصول طبیعت
unreason U عمل خلاف عقل
upwind U خلاف جهت باد
inequitable U خلاف موازین انصاف
untruths U خلاف حقیقت کذب
counterclockwise U در خلاف جهت ساعت
electrolyze U تجزیه کردن بوسیله جریان برق
damper U الت میزان کردن جریان هوا
This is against our agreement. [This is contrary to our agreement] U این بر خلاف قرارداد ما است.
condition contrary to the requirment of U شرط خلاف مقتضای عهد
counterclockwise rotation U حرکت در خلاف عقربههای ساعت
condition contrary to the requirment U شرط خلاف مقتضای عهد
condition contrary to the requirement U شرط خلاف مقتضای عقد
malfeasance U شرارت کار خلاف قانون
retrograde U دوران در خلاف جهت معمول
gresham's law U پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
throttling U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttles U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttle U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttled U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
processes U جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
process U جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
unstart U انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry U شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter U دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
unconstitutional U بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
impoliticly U از روی خلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
unmilitary U بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
Unless otherwise stated . U مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
corpus delicti U عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
weather helm U تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
deflector U صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
fanned U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fanning U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fan U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fans U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
shields U , بر خلاف کابل STP , جفت سیم ها وارد لایه دیگری نمیشوند
adverse yaw U شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
shield U , بر خلاف کابل STP , جفت سیم ها وارد لایه دیگری نمیشوند
neap tide U دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
plenum chamber U محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
d.c. transformer U ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
alternator U ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternators U ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
electromagnetism U پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
prior possession U تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
isotach U خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
heavy current engineering U مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
neo keynesians U اقتصاددانان جدید کینزی گروهی که نظریات اقتصادی انها بر خلاف نظریات طرفداران مکتب پولی است
backward U در جهت عقب یا در خلاف جهت
backwards U در جهت عقب یا در خلاف جهت
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
flushes U جریان
rede U جریان
tide U جریان
flushing U جریان
fluor U جریان
flows U جریان
conduct U جریان
flush U جریان
flow line U خط جریان
flow limit U حد جریان
conducted U جریان
coursed U جریان
actions U جریان
action U جریان
courses U جریان
course U جریان
line of flow U خط جریان
currents U جریان
rheostome U جریان بر
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1سلام. می خواستم معنی این جمله رو بدونم :above threshold bias currents
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com